حسام الدینحسام الدین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

نی نی دردسر

لالایی جدیدبرانفسم.....

ماه من غصه نخور، زن دگی، جزر و مد داره دنیامون، یه عالمه، آدمِ خوب و بد داره ماه من غصه نخور گریه پناه آدماس تر و تازه موندن گل، مالِ اشک شبنماس ماه من غصه نخور، خاطره هامون کودکن توی این قصه، دلا یه وقتایی عروسکن ماه من غصه نخور، بازی، زمین خوردن داره کار دنیا همینه، تولد و مردن داره ماه من غصه نخور، تاب بازی، افتادن داره زندگی، شکستن و دوباره دل دادن داره ماه من غصه نخور، خیلیا تنهان مثل تو خیلیا با زخمایِ دنیا آشنان، مثل تو ماه من غصه نخور، زندگی بی غم نمیشه اونی که غصه نداشته باشه آدم نمیشه ...
11 فروردين 1393

سکوت دیگرهیچ.......

امروز که چشمانم را باز کردم و از خواب بیدار شدم  پرده اتاق را کنار زدم و از پنجره به خیابان نگاه کردم چقدر این روزها خیابان شلوغ است مردم همه در  جنب و جوش هستند همه به دنبال خرید عید هستند لباس نو، وسایل سفره هفت سین، و ... ولی برای یک مادر تنها، عید انگار هیچ معنی و مفهومی ندارد بقول متن یک آهنگ که میگفت: عیده و امسال، عیدی ندارم گذاشتی رفتی عزیزم، من بی قرارم عیده و امسال، تنهای تنهام بجای عیدی عزیزم، من تو رو میخوام سالی که رو به اتمام است برای یک مادر تنها سال خوبی نبوده ناشکر نیستم، نه ولی فقط یک...
11 فروردين 1393

دلتنگی.......

    هـر روز ، خـطـ خـطے هـآیـمـ ، بے معـنے تـر از دیـروز مے شـونـد .. !                             جز خودمــ ، هـر کے بـخـوآنـد ، خـنـدہ اش مے گیـرد .. !       امآ ...      ...
11 فروردين 1393

6ماهگی قندعسل....

پسرکم تازه توی شش ماهه وذزه ذره شروع کردیم به غذادادن  البته نه هرغذایی تازه چندتا قاشق فرنی .حریره بادام .سوپ اولین بار که به شماغذادادم همه رواز دهن خوشگلت ریختی بیرون ولباساتو کثیف کردی ولی عیبی نداره عزیزم   ...
11 فروردين 1393

نامه ای به پسرکم.....

روزگار بد جوری نامرد شده.دارم جدی میگم پسرم تو مرد باش پســـرم! پسر ِخوبم میدونم که تو هم یه روزی عاشق میشی. میای وایمیستی جلوی من و بابات و از دخترکی میگی که دوسش داری! ... این لحظه اصلا عجیب نیست و تو ناگزیری از عشق....! که تو حاصل عشقی پســـرم... مامانت برای تو حرف هایی داره حرف هایی که به درد روزهای عاشقیت میخوره... عزیزدلم! یک وقتهایی زن ِ رابطه بی حوصله و اخموست. روزهایی میرسه که بهونه میگیره. بدقلقی میکنه و حتی اسمتو صدا میکنه و تو به جای جانم همیشگی میگی: "بله!" و اون میزنه زیر گریه.... زن ها موجودات عجیبی هستند پسرم... موجوداتی که میتونی با محبتت آرومشون کنی و یا با بی توجهیت از پا درش بیاری... باید ب...
11 فروردين 1393

شعر آقامورچه....

اتل متل یه مورچه قدم میزد توکوچه                                               اومد یه کفش ولگرد پای اونو لگد کرد مورچه پا شکسته راه نمیره نشسته با برگی پاشو بسته نمی تونه کار کنه دونه ها رو بار کنه مورچه جونم تو ماهی عیب نداره سیاهی خوب بشه پات الهی ...
1 فروردين 1393

مسافرماه مهر.....

روز 30مهر سال 1392 وقتی هزاران شهاب به سمت زمین هجوم می اوردن،ازخودم پرسیدم چه اتفاقی افتاده که آسمونیا میخوان خودشونو به زمین برسونن؟وقتی که به دنیا اومدی فهمیدم اونا به پیشواز حضور مسافری میان که زمین را با گامهای مهربونش نئازش کرده تا سفرش رو از خودش تا خدا شروع کنه اون مسافر تو بودی حسام عزیزم حسام مامان شما قرار بود 26 مهر به این دنیای زمینی قدم بزارین،ولی تصمیم گرفتی زودتر بیای پیش من و بابایی،ما لحظه شماری میکردیم تا روی ماهتو ببینیم. شبی که قرار بود فردا صبحش به دنیا بیای، منم از چند روز جلوتر ساک شما رو بسته بودم وخونه رو تمیز کردم وبا بابابی برای اینکه شما سلامت بیای تو این دنیا کلی دعا کردیم.وبابایی دستشو رو شکم...
1 فروردين 1393

شعرهای کودکانه قندعسل.....

    پاییزه٬پاییزه٬برگ درخت میریزه   هواشده کمی سرد روی زمین پر از برگ   ابر سیاه و سفید رو آسمون و پوشید   دسته دسته کلاغا میرن به سوی باغا   همه میگن به یک بار قار و قار و قار وقار     لی لی لی لی حوضک ٬جو جو اومد آب بخوره افتاد تو حوضک یکی گفت بریم دزدی٬یکی گفت چی بدزدیم٬ یکی گفت تشت طلا٬یکی گفت واااای جواب خدا رو کی میده٬یکی گفت من من کله گنده٬من من کله گنده یادت میاد اون روزا بستنی داشتیم.....بستنی مون شیرین بود مشتری داشتیم....         &nb...
1 فروردين 1393